پدر بزرگ عزیزم ، میدونم.. جای ما اونجا خیلی خالیه ، اما این جا بزرگیت و ، رحمتت و گرمی لبخندات و صحبت گرم چشات پایدار مونده ، پس میتونم بگم ... جایت این جا کاملا پر است ... و همچنان روز ها گذر می کنه و روز به روز نقشت پر رنگ تر میشه .. مثل قدیم ... هر چند دیگه نیستی اما ... در خواب بلند مدتت و آرامش همیشگیت .. این من رو راضی می کنه ... میتونم با این حال دوریت را تحمل کنم... با این حال میتونم دیگه با خیال راحت روزهایم را شب کنم و شب هامو روز... اشگالی نداره ... بالاخره روزی رو میبینم ... من و تو با هم در آرامش کامل دوباره پیش هم هستیم. دوستت دارم
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مث بچگی هام لالایی هاتو دوست دارم
سادگی ها تو دوست دارم ، خستگی ها تو دوست دارم
کاشکی رو تاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم
کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم
چقدر مث بچگی هام لالایی هاتو دوست دارم
سادگی ها تو دوست دارم ، خستگی ها تو دوست دارم
کاشکی رو تاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم
کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم
بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمارم
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم
دنیا اگه خوب ... اگه بد ، با تو برام دیدنیه
باغ گلای اطلسی ، با تو برام چیدنیه
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
لالایی ها تو دوست دارم ، بغض صداتو دوست دارم
لالایی ...
لالایی ...
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم
دنیا اگه خوب ... اگه بد ، با تو برام دیدنیه
باغ گلای اطلسی ، با تو برام چیدنیه
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
لالایی ها تو دوست دارم ، بغض صداتو دوست دارم
لالایی ...
لالایی ...